شرح واژه تحدّى
دهخدا در شرح واژه تحدّى آورده: «تحدّى: قصد و آهنگ چیزى کردن.
برابرى کردن در کارى و پیش خواندن خصم را و غلبه جستن» (به نقل از منتهى الارب) دهخدا به نقل از «تاج المصادر بیهقى» در معنى تحدّى آورده: «از کسى درخواستن تا با تو برابرى کند در کارى تا عجز او ظاهر شود.»
باز دهخدا به نقل از زوزنى در معنى تحدّى گفته: «از کسى درخواستن تا با تو برابرى کند.»
از معنى تحدّى یک دعوت مبارزهجویانه استفاده مىشود مبارزهاى که دعوت است و دعوتى که مبارزه است. مقصود از آیات تحدّى، آیاتى است که مبارزهجویانه مردم را به یک نبرد فرهنگى دعوت مىکند آیاتى که از کفرپیشگان و ناباوران مىخواهد که همانندى براى قرآن یا ده سوره آن و یا یک سوره آن بیاورند.
نکات درخور اندیشه در آیات تحدّى
1- این همانندخواهى و مبارزهجویى یک دعوت جهانى و تاریخى است.
اکنون نیز این دعوت فراروى همه جهانیان است، و مىتوانند به جاى گزینش هر جنگ نظامى، اقتصادى و ... به دعوت قرآن پاسخ بدهند.
2- زیباترین و با صلابتترین نکته در این مثلخواهیها و مانندطلبىها این است که خداوند فرموده: اگر همه کفرپیشگان با همکارى و همیارى هم، مانند یک سوره بیاورند، باز هم پذیرفته است. یعنى این مثلسازى از تکتک دانشمندان ناباور خواسته نشده، بل اگر دانشمندان معاصر همداستان شوند، براى آوردن یک سوره، پذیرفته مىشود، یعنى اگر شرق و غرب همداستان شوند، براى ساختن سورهاى به اندازه سوره «کوثر» که حدود یک سطر بیشتر نیست یعنى براى ساختن چیزى حدود 7000/ 1 قرآن باز هم پذیرفته است. چون قرآن شریف، 321250 حرف دارد و سوره کوثر نسبت حروفش به تمام حروف قرآن حدود 7000/ 1 است.
قرآن مجید 114 سوره، سى جزء، و طبق نقل و ضبط مصر و عثمانى 6236 آیه دارد. و به قول ابىّ بن کعب آیات قرآن 6210 و سور قرآن به قول عطاء بن یسار 114 و آیات آن 6170 و کلمات قرآن 77439 و حروف آن 323015
اعجاز در قرآن کریم، ص: 32
و آیات آن به قول یحیى بن الحارث الذمارى 6226 و حروف آن 321530 حرف است.
3- این دعوت، مکرر و به شیوههاى گوناگون در قرآن آمده است. گاهى دعوت به مانندسازى براى کتاب شده بدون مشخص کردن مقدار، و گاه خواسته شده سخنى همگون قرآن بیاورند، و گاه ده سوره و گاهى یک سوره.
4- اعراب، براى مانندسازى و همانندآورى و پاسخ دادن به «تحدّى» قرآن انگیزههاى فراوان داشتند.
قرآن، با منش و روش و کیش آنها درگیر شده بود. بتها، تباهیها، افتخارات دروغین، و سنن اعراب در تهاجم فرهنگى قرآن رو به مرگ مىرفت. تنها اگر با بسیج نیروها مىتوانستند همانندى براى قرآن بیاورند براى همیشه این رسالت را زمینگیر مىکردند، لکن چون در این قلمرو ناتوان ماندند، دست به اقدامات پىگیر خونین و نظامى زدند. اقدامات پیوسته جنگى اعراب، نمود بارز این ناتوانى بود.
5- نکته بسیار قابل توجه در آیات تحدّى به کارگیرى واژه «مثل» است خداوند خواسته است ناباوران «مثل» قرآن را بیاورند.راغب اصفهانى نوشته: «و هو (مثل) اعمّ الالفاظ الموضوعة للمشابهه و ذلک انّ النّد یقال فیما یشارک فی الجوهر فقط و الشّبه یقال فیما یشارک فی الکیفیّه فقط و المساوى یقال فیما یشارک فی الکمّیه فقط، و الشّکل یقال فیما یشارکه فی القدر و المساحة فقط، و المثل عام فی جمیع ذلک و لهذا لمّا اراد اللّه تعالى نفى التّشبیه من کل وجه خصّه بالذّکر فقال: «لیس کمثله شىء» واژه «مثل» فراگیرترین واژه، در ادات تشبیه است. چون «ندّ» گفته مىشود بر چیزى که همگون چیز دیگرى در جوهر باشد. و واژه «شبه» براى همگونى در کیفیت آورده مىشود. و کلمه «ساوى و یساوى و مساوى» براى دو چیز آورده مىشود که در کمیت مانند باشد. و واژه «شکل» مانند بودن دو چیز را در اندازه و مساحت مىرساند. و لکن واژه «مثل» همه این همگونیها را در برمىگیرد بدین انگیزه خداوند متعال هنگامى که مىخواسته از خود نفى مثل کند فرموده: «لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ» (شورى آیه 11) مفردات راغب/ 462.
بدین گونه که باید همانندى که براى قرآن آورده مىشود، در همه ابعاد، مانند قرآن باشد در محتوا، در زیبایى، در جاذبه و تأثیر شگفت، در غیبگویى، درتشریع قوانین فراگیر و ماندگار و در هدایت بىمانند و ... این مثل به هیچ چیز مقید نشده است، مثلا گفته نشده: مثل قرآن در بلاغت و فصاحت. گرچه کاوشگران علوم بلاغت پنداشتهاند که: بلاغت قرآن تنها تبلور اعجاز قرآن است. البته چندین عامل این گمان را پیوسته تقویت کرده است:
1- همزمانى فرود آمدن قرآن مجید با اوجمندى ادبى اعراب.
2- باورمندى شعراى بزرگى چون لبید (صاحب معلقه). خنساء، حسّان، و ... به قرآن.
3- فرود آوردن معلقات سبعه را از خانه خدا همزمان با اوج شکوهمند قرآن.
4- شگفتیهاى ادبى قرآن.
در اینجا باید بر این نکته تأکید کنم علیرغم باور دانشمندان معانى و بیان هیچگاه اعجاز قرآن در بعد ادبیات خلاصه نمىشود، و شناخت اعجاز قرآن تنها رسالت علماى معانى و بیان نیست.
اعجاز قرآن عظیم در قلمروهاى گوناگونى است و باید کاویده شود:
در قلمرو انقلاب انسانى.
در قلمرو ماندگارى تاریخى و بىگزندى.
در قلمرو علمگسترى و خردپرورى.
در قلمرو جاذبه شگفت و شورآفرینى.
در قلمرو غیبگوییها.
در قلمرو جامعیت و فراگیرى مفاهیم و قوانین آن.
در قلمرو استقلالى بودن سبک و مفاهیم و تعابیر آن و ...
در قلمرو پیشگوییهاى علمى و ...
در قلمرو پیراسته بودنش از اختلاف، عیب و ...
در قلمرو محتواى شگفت و ژرف آن.
در قلمرو پیوسته تازه بودن و کهنگى نپذیرفتن آن.
در قلمرو هدایت توانمند آن.
در قلمرو ...
.: Weblog Themes By Pichak :.